بسم الله الرحمن الرحیم
هاشم فیاض، تعزیه خوان و تعزیه گردان تهرانی است که بیش از نیم قرن در زمینه هنر تعزیه فعالیت مستمر نموده است و اینک در کنار همه اسناد مکتوب در زمینه پیشینه تاریخی تعزیه با این باور که ثبت خاطرات و زندگی او جزئیات ارزشمند مستندی را آشکار میسازد وجود او را غنیمت شمرده و به پای صحبتهایش نشستم تا وقایع گذشته بر تعزیه در زمان فعالیتش را از زبان خودش بشنویم:
من محمدعلی فیاض معروف به هاشم فیاض هستم. درسال 1295 در محله سنگلج به دنیا آمدم. قبل از آن که به دنیا بیایم، پدر و مادرم تنها یک دختر داشتند و مدت 9 سال بود که دیگر هیچ اولادی نداشتند. تا اینکه مادرم در یک تکیه نذر میکند که خداوند به آنها اولادی دیگر بدهد و اگر چنانچه دختر بود در آینده تکیهها را جارو بزند و اگر پسر بود تعزیه خوان شود و در دستههای تعزیه لباس پوشیده و تعزیه بخواند. تا اینکه من متولد شدم. پدرم مرا محمدعلی و مادرم مرا هاشم نامیدند. مادرم میگفت:« هاشم بزرگترین نام در اسلام است و امروز هم مرا به اسم هاشم میشناسند. بر اساس نذر مادرم از کودکی به دنبال گروههای تعزیه به راه میافتادم و مادرم از همان ابتدا یک چهل بسمالله به من آویزان میکرد و یک سیب را به داخل یک کشکول حلبی میگذاشت و به دستم میداد. لباس میپوشیدیم و سوار واگن میشدیم و با همدیگر به تکیه قورخانه کهنه برای دیدن تعزیه میرفتیم. آن وقتها شیخ حسنه و حاجی بارکالله و سهراب خان مشهور به یل یل از شبیه خوانهای مشهور بودند که در این تکیه تعزیه میخواندند. یادم میآید گاهی با کشکول پر از آب در میان تماشاگران آب خیر میکردم.
در زمان حکومت محمدعلی شاه من که کودکی چهار یا پنج ساله بودم در تکیههای مختلف مثل تکیه نورخانه به تماشای تعزیه میرفتم. بعدها به مدرسه رفتم و تا کلاس ششم آن زمان درس خواندم اما عشق و علاقه من به تعزیه به قدری بود که گاهی مدرسه را ترک کرده و به تعزیه خوانی میرفتم. گاهی بچهها را جمع می کردم و مثل بزرگترها تعزیه میخواندیم. بر روی پوست هندوانه پر مرغ میزدیم و کلاه خود درست میکردیم و از چوب و تخته هم سپر و شمشیر میساختیم. پدرم مخالف بود و میگفت این کار را ول کن به درد تو نمیخورد. اما من گوش نمیکردم و بالاخره رفتم سراغ تعزیه خوانی شاگرد آسید کاظم معروف به میرغم پسر میرعزا بودم و مدت هشت یا نه سال با او تعزیهخوانی میکردم و پس از او هم حدود دوازده سال زیر نظر مشدی رضا تعزیهخوانی کردم. از سن نوزده سالگی شروع کردم به جمعآوری نسخههای مرحوم میرعزا و تهیه وسائل اجرای تعزیه. چون از بچهخوانی با نسخههای میرعزا آشنا بودم، لذا شیوه شبیهخوانی آن مجالس را آموختم. تاکنون بیش از سیصد نسخه را جمعآوری کردهام. همچنین طی این ایام به شهرها و روستاهای مختلف و دور دست سفر کرده و با تلاش فراوان نسخههایی را جمعآوری کردهام.
هفت فرزند دارم که پنج پسر و دو دختر هستند. سه پسرم به طور مستمر در کار تعزیه فعالیت دارند. تاکنون بیش از پنجاه سال در زمینه این هنر مقدس و در همه قسمتهای تعزیه مانند: تعزیه خوانی، تعزیهگردانی، ساخت ماسک و غیره تلاش کردهام همچنین تاکنون بیش از صد و سی نسخه تعزیه را اجرا کردهام که خیلی از آنها را اجرای مجدد هم داشتهام. در بیشتر استانها و شهرهای کشور تعزیه اجرا کردهام. چند نسخه نوشته و تعداد زیادی را جمع آوری کردهام و در چند سوگواره به عنوان داور تعزیه حضور داشتهام و علاوه بر اینها در سال 1991 میلادی با اجرای چهار مجلس از تعزیه در فستیوال آوینیون فرانسه حضور چشمگیری داشتهام.
خاطرات هنری استاد فیاض
هاشم فیاض از معدود کسانی است که تمام خاطرات تلخ و شیرین خود را به شکل روز شمار از سال 1325 تا کنون در دفترش یادداشت کرده است و این شیوه همچنان ادامه دارد. لذا ثبت همه خاطرات و فعالیتهای او به مجموعهای قطور و چند جلدی خواهد انجامید. بنابراین به ناچار گزیده این خاطرات و بخشهایی را که با موضوع تحقیق این پایان نامه ارتباط بیشتری داد مطرح مینمایم .
او خود میگوید:
در گذشته امکانات رفاهی مانند امروز وجود نداشت و رفت و آمد شهرها به آسانی امروز انجام نمیشد. بنابراین ما سعی میکردیم با تحمل سختیها برای اجرای تعزیه از شهری به شهر دیگر برویم و اغلب این سفرها با تجهیزات و با پای پیاده انجام میشد.
به خاطر دارم که در زمستان سال 1325 به دلیل نامساعد بودن شرایط آب و هوا و بارش برف سنگین در تهران مجبور شدیم که جهت اجرای تعزیه به شمال کشور برویم و برای اجرای این تصمیم مسیر گچسر ـ کندوان را انتخاب کردیم. با ترس و اضطراب ناشی از خطر حمله حیوانات وحشی و تحمل سرمای شدید و تگرگ بالاخره بعد از چندین روز طی مسیر به نوشهر رسیدیم. پس از چند روز اقامت و اجرای تعزیه به رشت رفتیم. مورد فوق یکی از موارد مبارزه در برابر شرایط سخت طبیعت بود. البته در طول زندگی هنری به دفعات با چنین مواردی مواجه شدهام این نمونهای است که به عنوان مشتی از خروار به آن بسنده میکنم.
تعزیه از زمان رضا شاه تا انقلاب اسلامی یعنی سال 1357 سه دوره فترت و سانسور را پشت سر گذاشته است که شامل موارد یاد شده زیر است.
دوره اول مربوط به اقتدار رضا شاه و مخالفت وی با مذهب و تظاهرات مذهبی بود.
دوره دوم شامل سالهای نخست وزیری رزمآرا است.
دوره سوم از پانزده خرداد ماه 1342 آغاز میشود و تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ادامه دارد.
هاشم فیاض ابتدا از خاطرات این سه دوره میگوید:
قبل از هر چیز باید بگویم که در زمان قاجار، تعزیه به اوج خود رسیده بود. برگشتن ناصرالدین شاه از فرنگ و احداث تکیه دولت و حمایت از تعزیهخوانها سبب شده بود که تعزیهخوانی و تعزیهگردانی به اوج برسد. به خاطر دارم که اجرای یک تعزیه به نام بلقیس و سلیمان بود که در آن به جای تخت روان از فیل استفاده کرده بودند. اواخر دوره قاجار رضاخان سرباز بود و در جلوی در امینالدوله نگهبانی میداد. به خاطر دارم هجده یا نوزده ساله بودم که با یک طبل و یک شیپور و یکی دو تا عبا و عمامه به محلهها میرفتیم و با به صدا در آوردن شیپور، جمعیت را برای دیدن تعزیه مطلع میکردیم. جمعیت میآمدند فرش و چند صندلی میانداختیم، تعزیه را میخواندیم، مردم هم نذر میدادند و میرفتند. سوم محرم همان سالها بود که تعزیه ممنوع شد. یادم میآید که مشغول خواندن تعزیه بودیم که یک افسر به همراه دو پاسبان آمدند ما را به تأمینات که اطراف کلانتری 6 یا 7 آن زمان، مربوط به منطقه قاجاریه کنار توپخانه بود، بردند. پروندهای برای ما درست کردند مبنی بر اینکه چند سال تعزیه میخوانید؟ کجا خواندهاید؟ چرا خواندهاید؟ خلاصه اینکه ساعت هفت یا هشت شب ما را زندانی کردند. در ان زمان تیمسار مختاری شهربانی بود. داخل زندان دعا میکردیم و گاهی هم نوحه میخواندیم. در جمع بازداشت شدگان، علاوه بر ما که هفت یا هشت نفر تعزیهخوان بودیم جمعی را هم به جرم سیاه پوشیدن و یا شمع روشن کردن در سقاخانهها دستگیر و زندانی کرده بودند.
دهم محرم بود که از زندان آزاد شدیم. البته به وساطت یک سرباز که نزد تیمسار عربشاهی رفت و ضامن ما شد آزاد شدیم. در آن زمان تهران را به دوازده ناحیه تقسیم کرده بودند به نامهای: 1ـ ارک 2ـ سنگلج 3ـ حسنآباد 4ـ شاه عبدالعظیم 5 ـ قناتآباد 6 ـ قاجار 7ـ بازار 8ـ دروازه قزوین 9ـ شمیران 10ـ شهر نو 11ـ تجریش و 12 ـ ؟
که تعزیهخوانها در این نواحی تعزیه میخواندند و گاهی هم دستگیر میشدند اما التزام میدادند و آزاد میشدند. اما ما دست از تعزیهخوانی نمیکشیدیم و سعی میکردیم که اثاث کمی برای تعزیهخوانی ببریم تا در مواقع لزوم بتوانیم به راحتی فرار کنیم. هنگامی که رضا شاه قزاق بود، گاهی خودش به همراه چند نفر دیگر در تعزیه نظم ایجاد میکرد. اما همین که شاه شد در تکیهها را بست و عزاداری را ممنوع کرد. اما ما ادامه میدادیم و به دلیل جلوگیری شدید سعی میکردیم که بیشتر در شهرستانها تعزیه بخوانیم. اگر چه در دوره رضا شاه تعزیه ممنوع شده بود اما مردم توجهی نداشتند و ما هم گاهگاهی میخواندیم. به خاطر دارم در سالی که کشف حجاب شده بود، روحانیون جرات نداشتند که با عبا و عمامه به خیابانها بیایند، چون دستگیر و زندانی میشدند. حتی لباس مشکی هم جرم محسوب میشد. در همان زمانها بود که ما در محلی به نام دماوند اجرای تعزیه داشتیم و زنها از ترس مامورین به پشت بامها رفته بودند و تعزیه را تماشا میکردند. چند نفر هم با دوربین از جاهای مخصوص مراقب بودند تا اگر ژاندارمها آمدند، اطلاع دادند. در همین هنگام سر و کله چند نظامی پیدا شد، مراقبها فریاد زدند: ژاندارمها آمدند. در حالی که جمعیت پراکنده میشدند یک زن به همراه کودکش از پشت و بام و از ارتفاع زیادی به داخل حیاط افتاد. هیچوقت فراموش نکردهام که آنها چگونه توانستند بلافاصله بلند شده و به سلامت و با سرعت فرار کنند. با جرات میتوانم بگویم که این تنها میتواند یک معجزه باشد!
البته ماموران سه دسته بودند:
1ـ گروهی بودند که از ما التزام میگرفتند و اجازه اجرا میدادند.
2ـ گروهی که التزام نمیگرفتند اما اجازه میدادند که تعزیه بخوانیم(شاید خودشان معتقد بودند)
3ـ گروهی که به هیچ وجه اجازه نمیدادند، حتی التزام هم قبول نمیکردند و سخت مخالفت میکردند.
اجرای تعزیه در تکایا و امامزادهها انجام میشد. مثلاً در ماه مبارک رمضان، معمولاً در مولوی تعزیه میخواندیم. سپس در سیداسماعیل و یا تکیه زرگرها، که البته آنجا پاتوق تعزیهخوانها بود. مردم در این گونه تکایا بلیط میخریدند یا نذر میدادند. امامزادههایی مثل: شاه عبدالعظیم، سیدملک خاتون و امامزاده حسن.
یک وقت در شاه عبدالعظیم تعزیه میخواندیم در همانجا در شبهای جمعه، آقا شیخ کرباسچی، پدر شهردار (سابق) تهران هم از اصفهان میآمدند و دعای کمیل میخواندند و آن زمانی بود که تعزیه ممنوع شده بود. در حال اجرای تعزیه بودیم که یک افسر و چند سرباز آمدند و ما را به کلانتری بردند. بسیار نگران بودیم تا اینکه متوجه شدیم آقا شیخ کرباسچی از جریان مطلع شده و به کلانتری آمده و به فرمانده کلانتری گفتند که بهتر است مشروب فروشیها و قمارخانههای اطراف حرم را که فسق و فجور میآوردند، ببندید. چرا آنها را که ذکر حسین میگویند، جمع میکنید؟ خلاصه اینکه ضامن شدند و ما آزاد شدیم.
اما بزرگترین خاطره من رفتن به زیارت کربلا در قبل از انقلاب بود. این سفر چهل روز طول کشید. در این سفر من سعی کردم که فتاوی مراجع را در مورد اجرای تعزیه بدانم، چون بسیاری میگفتند که این کار حرام است و من معتقد بودم که نباید کار حرام انجام دهیم. زیرا از طریق کار الکتریکی، که در آن مهارت کافی داشتم نیز میتوانستم کار حلال و پردرآمدی داشته باشم. لذا با رسیدن به کربلا، نماز مغرب را به امامت«آقا سید محسن حکیم» خواندیم و از ایشان وقت گرفتم. کتابی به من دادند که در مورد مراسم مذهبی اسلامی و تعزیه میباشد و فتاوی مربوط به تعزیه، از طرف مراجع نیز در آن نوشته شده است.
من حدود صد نسخه را خریداری و به تعزیهخوانهای کشور هدیه کرده و یک نسخه هم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دادهام. در کربلا تعدادی کلاهخود تعزیه نیز خریداری کردهام که هم اکنون در آرشیو شخصیام موجود میباشد.
با اعلام حکومت نظامی در زمان نخست وزیری رزمآرا، ما را به جرم تعزیهخوانی دستگیر کردند. از آن به بعد ما سعی کردیم تا آنجا که میتوانیم از تهران به شهرهای مختلف سفر کرده و در سختترین شرایط، تعزیه را بخوانیم. در همین دوره بود، برای این که دور از دسترس ماموران تعزیه بخوانیم به دروازه غار رفتیم. اما یک شیر پاک خوردهای رفت و خبر داد که ما در آنجا تعزیه میخوانیم. باز هم آمدند و ریختند و ما را دستگیر کردند و به کلانتری بردند و اما رئیس کلانتری که آدم خوبی بود، مار را آزاد کرد. این شیوه ممنوعیت تا کشته شدن رزمآرا ادامه داشت.
بعد از آن اوضاع به تدریج بهتر شد و تا حدودی اجازه میدادند که در تهران تعزیه بخوانیم. محل اجرای تعزیه در ماه مبارک رمضان، در صورتی که به تابستان و فصل گرما میافتاد، در حیاط بعضی از قهوهخانههای بزرگ بود. چادر میزدیم و تعزیه میخواندیم.
در آن زمانها، نمایشهای سبکی نیز در کنار تعزیه و در بعضی از میدانهای شهر مثل حسن آباد اجرا میشد. موضوع این نمایشها، مسائل روزمره و گاهی هجویات بود. مثلا شخصی که خود را«هر دمبیل» مینامید، با گونی برای خود کت و شلوار دوخته بود و یک کراوات میزد و حرکاتی انجام میداد که موجب خنده تماشاگران میشد. بعدها، عدهای دیگر آمدند که خود را«هر دم کلنگ» و... نامیدند و کارها و حرکتهایی انجام میدادند که موجب خنده و سرگرمی مردم میشد. البته این نوع نمایشها، چندان دوام نیاورد و خیلی زود برچیده شد.
تا اینکه در سال 1342 مردم قیام کردند و حرکتهای مذهبی مردم باعث شد که رژیم نسبت به تعزیه، حساسیت بیشتری نشان دهد. یادم میآید که برای اجرای تعزیه، به یکی از شهرستانها رفته بودیم که شنیدیم میخواهند امام را ببرند. وسائل را داخل یک وانت ریختیم تا به تهران بیاییم. پاسبانها جلوی ما را گرفتند ولی ما موفق شدیم که فرار کنیم و از آنجا به طرف امام زاده حسن راه افتادیم. بعد از سال 1342 در یکی از روزها در صحن امامزاده حسن تعزیه میخواندیم که ماموران کلانتری حوزه 11 آمدند و ما را به کلانتری بردند. در بین راه هر گاه که خسته میشدیم، مجبور میشدیم که بنشینیم. اما مامورین به سر و کلهی ما میزدند تا سریعتر حرکت کنیم. عدهای از مردم هم به دنبال ما میدویدند و میگفتند: شمر را گرفتند. چون لباس اجرا را پوشیده بودیم و اجازه نداده بودند که عوض کنیم. در آنجا هم ما التزام دادیم و خلاص شدیم. البته به شکل قسطی! در امامزاده حسن نیز، هر موقع اجرای تعزیه داشتیم به پاسبانها پول میدادیم که در این صورت خودشان مراقب ما بودند.
تا اینکه انقلاب اسلامی شد و از آن زمان به بعد خیال ما راحتتر شد. تعزیهخوانها تقریبا توانستند در هر کجا که میخواهند تعزیهها را اجرا کنند. سوگواریهای تعزیه به همت و تلاش مرکز هنرهای نمایشی و جناب آقای منتظری برگزار شد. گروههای تعزیه دور همدیگر جمع شدند و من هم به عنوان داور، به چندین استان کشور رفتهام و در کنار داوری، تعزیهخوانی و تعزیهگردانی هم انجام داده و این فعالیتها همچنان ادامه دارد.
یکی از مهمترین اتفاقات هنر تعزیه در بعد از انقلاب اسلامی شرکت یک گروه تعزیه در یک فستیوال مهم بینالمللی به نام آوینیون بود و آن در سال 1991 و با تلاش آقای منتظری، رئیس مرکز هنرهای نمایشی به وقوع پیوست. بدین ترتیب گروه ما عازم فرانسه شد. مسئولین فستیوال پیشنهاد کردند که به دلیل مذهبی بودن تعزیه، آن را در یک کلیسا اجرا کنیم. ما صحنه را بسیار ساده و به شیوه خودمان آماده کردیم. یک روز را هم برای خبرنگاران 52 کشور اجرا کردیم که مورد استقبال همه آنها قرار گرفت. ضمنا تلویزیون فرانسه یک ساعت و نیم وقت برنامه خود را به گفتوگوی من و دکتر محمود عزیزی و آقای پیتر بروک اختصاص داد. خلاصه اینکه استقبال مردم و منتقدین، غیرقابل پیشبینی هم نبود. شخص دیگری هم سالها قبل از انقلاب، با اجرای تعزیه و با دریافت جایزه طلا، نظر همه را به طرف خود معطوف کرده بود.
خاطره دیگر من از جشنواره آوینیون، ریختن ظرف پر از گل به سوی تماشاگران بود که پیتر بروک هم یکی از این تماشاگران بود. صحنه هیجان انگیزی بود، زیرا با ترفندی خاص، ترتیبی قرار داده بودم که همه فکر میکردند ظرف پر از آب است. چون در صحنه قبلی که آتش به باغ افتاده و قسمتی از لباسم هم آتش گرفته بود، به طرف ظرف پر از آب رفته و آتش را خاموش کردم. در انتها با یک ظرف پر از آب به طرف گروه موزیک و گروه خودمان رفته و ظرف آنها را به روی آنها پاشیدم و بلافاصله ظرف پر از گلی را که شبیه ظرف آب بود، برداشته و به طرف تماشاگران که پیتر بروک هم یکی از آنها بود، ریختم. هیچکس فکر نمیکرد ظرف پر از گل باشد و همه تصور میکردند که پر از آب است. در آنجا بود که پیتر بروک به من لقب علیبابا را داد و گفت:« تعزیه هنری است که هم تمرین و هم اجرا را توام در یک جا دارد.»
همانطور که پیش از این گفتم، خاطرات اشاره شده فوق، تنها گوشهای کوچک از خاطرات بیشمار هاشم فیاض است. زیرا ایشان به تعداد هر اجرا از تعزیه چندین خاطره دلنشین و شنیدنی دارند که آوردن همه آنها در این فرصت کم ممکن نبود و کسالت ایشان مانع از آن شد که بیش از این به بخش خاطرات بپردازیم.
کلمات کلیدی:
موضوع تعزیه در ایران که لباس نیز قسمتی ازآن مبحث است از موضوعات با ارزشی است که با وجود تحقیقات ارزنده و مفید انجام شده هنوز میدان وسیعی برای پژوهش علاقه مندان در اختیار دارد و علاوه بر آن می توان یک زمینه مذهبی،ملی وتاریخی درجهت رشد و روشن شدن گوشه ای ازحوادث و دقایقی که از یک سوعبرت انگیز وازسوی دیگرافتخارآفرین هستند. گام بردارد و به عنوان یک مجموعه هنری مرکب از شعر و نثر و موسیقی و طراحی رنگ اسطوره ها و حماسه های ملی ، مذهبی و تاریخی ایران را در سطح جهان مطرح سازد.
لباس بانوان
- نقاب : یکی از اجزاء مهم لباس بانوان بود که از زیر پوشش سر بیرون می آمد و چهره شخصیت را به استثنای دو چشم او می پوشاند.
- حوریان : پارچه سفیدی را روی شبیه خوانان می کشیدند دختر بچه ها با همان لباس معمولی وارد می شوند با این تفاوت که به جای چادر شال عراقی به رنگ قرمز،آبی، سفید، سبز ریشه دار می اندازد.
مقنعه و لباس زنان حرم
قبای بلندی می پوشیدند و پارچه سیاهی به چهره می افکندند که فقط چشمها پیدا بودو چهار قدی نیز بر سر می انداختند که با دستمال مشکی از بالای پیشانی عبور داده شده و در پشت سر گره می خورد لباس خوان بانوان اهل بیت (پیراهن)
لباس مقدسین مرد
پیراهن و قبای بلندی با شلوار می پوشیدند و عبای نازکی بدوش می اندازند.
نعلین به پا می کنند در زیر عمامه و یا کلاه خود یک عرقچین به نام "طاقیه "وسط سر را می پوشاند.
در بعضی مواقع به جای عمامه از چفیه اگال استفاده می شود.
همچنین سه رنگ سبز، سفید و سیاه رنگ های اصلی لباس مقدسین را تشکیل می دهد.
- دستار: پارچه ای بود مربع شکل در رنگ ها وطرح های مختلف ونوع ساده آن از نخ و انواع گران آن از جنس ابریشم بود. رشته هایی مانند ریشه یا منگوله از کنار آن آویزان می شد دستار را مانند چارقد تا می کردند و روی سر قرار می دادند و سپس اگال را روی آن می نهادند.
- اگال : حلقه ای است از پشم شتر که به شکل لیف بافته می شود ونواری ازالیاف ابریشم دور آن می پیچند. در گذشته از لیف در خت خرما تهیه میشدو روکشی به رنگ سیاه از پشم و ابریشم داشت.
دستمال سر: درهر تعزیه دستمال چهار گوش بلندی را چنان تا می کردند که مثلثی شکل شود پس آن را روی سر قرار می دادند به نحوی که قسمت تا شده دور صورت قرار بگیرد. بعد دستمال دیگری ی را از قطر چند بارتابانده آن را دور سر می پیچند به نحوی که روی پیشانی قرار بگیرد و بعد از پشت سر کره می زدند.
لباس رزم
لباس رزمی در تعزیه شامل: کلاهخود – زره – مغفر – خفتان – جوشن - چکمه
- کلاهخود: دو نوع است شمری یا اشقیائی. ساده یا انبسائی. کلاهخود اشقیائی که از پولاد آهن به شکل نیم کره تهیه می شود و در سطح بالای آن دو میله آهنی درجلو و یکی در وسط قرار داشته و روی آن نقش زیبا کند و کاری می کردند در کنار میله آهنی در قسمت جلوی پری زیبا و بلند آویزان بود.که این پر به دو رنگ قرمز و سبز استفاده می شود در اطراف این کلاه خود به استثنای جلوی حلقه های زنجیر بافته شده آویزان بوده است.
- زره : بر دو نوع است داوودی و مسیحی
زره روی لباس پوشیده می شد و مانند پیراهن آهنی بدن را از صدمه شمشیر دشمن حفظ می کرده است. که معمولا بعداز پوشیدن زره دستمال قرمز رنگی را از روی شکم چون کمر بند به آن می بسته اند.
- مغفر: مانند زرهاز جنس فلز بوده و به شکل روسری در زیر کلاهخود وصل می شده.
- خفتان : نوعی پوشش زمان جنگ بوده است که به صورت جامه آستر دار ترکیبی از پنبه و ابریشم در مواقع جنگ زیر لباس می پوشیدند که معنای دیگر فارسی آن "لژ آکنده" می باشد.
- جوشن : نیز همان زره است با این تفاوت زره اتصال حلقه فلز است ولی جوشن مخلوطی از قطعات آهن است که برای حفاظت از بدن استفاده می شده است.
- چکمه : مهمترین پای پوش رزمی است که از جنس چرم وساق بلند است. که با گل میخ های فلزی تزئین می شود.
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
واژه تعزیه/ تعزیت در اصل به معنای توصیه به صبر کردن، تسلّی دادن و پرسش از بازماندگانِ درگذشتگان و در برخی مناطق ایران مثلاً در خراسان به معنای«مجلس ترحیم» است. در میان شیعیان غیر ایرانی (در عراق و شبهقاره هند) لفظ تعزیه با وجود ارتباط با شهادت حضرت علی (ع) و یا مصائب شهدای کربلا به معنای«شبیهخوانی» به کار نمیرود، بلکه آنان تعزیه را به مراسمی نمادین اطلاق میکنند که در آن دستههای عزاداری در طول مراسم، شبیه ضریح یا تابوت ائمه (علیهالسلام) را بر دوش میکشند و هم در پایان روز عاشورا ، اربعین و... آن را به خاک میسپارند.صبا رادمان:
ایران سرزمین فرهنگهای گونهگون، سرزمین همزیستی فرهنگها، سرزمین کثرت و وحدت است. ایران به لحاظ گستردگی قلمرو و قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی خاص دچار گستردگی و پراکندگی فرهنگی و در نتیجه برخورد این فرهنگها دارای فرهنگی پویا، رو به گسترش و در مسیر تحول بوده است.صرف نظر از تغییراتی که به دلیل ظهور و سقوط حکومتهای گوناگون و بروز جنگهای مختلف در فرهنگ مردم ایران به وجود آمد، ایران و ایرانی همواره دارای جایگاه خاصی در عرصه جهانی بوده است.تعدد عناصر فرهنگی در ایران فرصت مناسبی را در اختیار پژوهشگران میگذارد تا در این میدان تحقیق به وسعت ایران زمین به بررسی ابعاد مختلف این عناصر و سیر تحول و تغییرات آن بپردازند.
یکی از این عناصر ارزشمند فرهنگی تعزیه و شبیه خوانی است که طی سالیان جایگاه خود را در فرهنگ ایرانیان حفظ کرده است.
تعزیه(یا شبیهخوانی)، نوعی نمایش مذهبی و سنّتی ایرانی شیعی، عمدتاً درباره شهادت امام علی و امام حسین (ع) و مصائب اهل بیت است.
واژه تعزیه/ تعزیت در اصل به معنای توصیه به صبر کردن، تسلّی دادن و پرسش از بازماندگانِ درگذشتگان و در برخی مناطق ایران مثلاً در خراسان به معنای«مجلس ترحیم» است. در میان شیعیان غیر ایرانی (در عراق و شبهقاره هند) لفظ تعزیه با وجود ارتباط با شهادت حضرت علی (ع) و یا مصائب شهدای کربلا به معنای«شبیهخوانی» به کار نمیرود، بلکه آنان تعزیه را به مراسمی نمادین اطلاق میکنند که در آن دستههای عزاداری در طول مراسم، شبیه ضریح یا تابوت ائمه (علیهالسلام) را بر دوش میکشند و هم در پایان روز عاشورا ، اربعین و... آن را به خاک میسپارند.
«آنه ماری شیمل» در کتاب خود دراین باره می نویسد: در قرن سیزدهم/ نوزدهم در قلمرو سلطنت اَوَده در لکهنوی هند، تعزیه به منزله یکی از تماشاییترین نمایشها، در حضور سلاطین برگزار میشد.
به نوشته این کتاب : در ناحیه کارائیب، مثلاً در«جزیره ترینیداد» نیز تعزیه به مراسمی نمادین اطلاق میشود که به آن «تَجَه» میگویند. این قبیل مراسم نمادین در نواحی دیگر جهان، از جمله در اندونزی نیز با عنوان «تابوت» برگزار میشود.
پیشینه:
برخی محققان، پیشینه تغزیه را به آیینهایی چون مصائب میترا، سوگ سیاوش، و یادگار زریران باز میگردانند و برخی پدید آمدن آن را متأثر از عناصر اساطیری بینالنهرین و آناتولی و مصر، و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانههای تاریخی در فرهنگهای هند و اروپایی و سامی را در پیدایی آن مؤثر دانستهاند. اما در هر حال از برپایی مجالس تعزیه به معنای امروزین آن تا پیش از پایان دوره صفویه اطمینان نداریم؛ تنها نکته آشکار این است که از زمان تسلط عربها بر ایران، ایرانیان همیشه فرصتی می جستند تا خود را از آن سلطه رها کنند. پیدایش نهضتهای مقاومت و فرقههای ایرانی که دشمنان دستگاه مرکزی قلمروی عربی اموی و بعدها عباسی بودند، از نتیجههای این کوشش بود. یکی از این مخالفتها موضوع غصب خلافت توسط افرادی بود که از خاندان پیامبر (ص) نبودند. ایرانیان در برابر این خلفا، از افراد خاندان پیامبر(ص) و فرزندانشان حمایت کرده و باعث رشد و رونق همه ساله مجالس تعزیه و دسته های عزاداری در کشور شدند. اگر چه که بدیهی است تعزیه به معنای نمایشی امروزه آن طی زمان و به تدریح بر پایه پذیرش شرایط و مردمان به وجود آمده است و نه یک شبه و به امر و دستور یک نفر.
به این شکل که ابتدا تنها دستههایی به کندی از برابر تماشاگران می گذشتند و با سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانهها و علم هایی که بی شباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز هم آوازی و همسرایی در خواندن نوحه، ماجرای کربلا و شهادت امام حسین(ع) و گاهی نیز امام علی (ع) را به مردم یادآوری میکردند. در مرحله بعدی آوازهای دسته جمعی کمتر شد و نشانهها بیشتر و یکی دو واقعه خوان نیز به آنان اضافه شدندکه واقعه را برای تماشاگران نقل کرده و سنج و طبل و نوحه آنها را همراهی میکرده است. چندی بعد به جای نقالان، شبیه چند تن از شهدا را به مردم نشان دادند که با شبیهسازی و نشانههای نزدیک به واقعیت میآمدند و مصائب خود را شرح میدادند. مرحله بعد گفتوشنید شبیهها بود با هم و بعد پیدایش بازیگران.
تاورنیه – tavernier – یکی از مراحل تحول را در یادداشتهایش نشان داده است:
« در محرم 1046 خورشیدی در حضور شاه صفوی دوم در اصفهان شاهد مراسمی بوده است که پنج ساعت پیش از ظهر آغاز شده و تا ظهر ادامه داشته است. گفته او با مدرکی درشبیه سازی تمام میشود : در بعضی از این عماری ها طفلهایی شبیه نعش خوابیده بودند و آن هایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زاری می کردند. این طفلان شبیه دو طفل امام حسین (ع) هستند که بعد از شهادت امام ، خلیفه بغداد آنها را گرفت و به قتل رسانید.»
اوج تکامل تعزیه در دوره ناصرالدینشاه (1264- 1313) بود. چرا که به تعزیه علاقه فراوانی داشت.
تکیه دولت، که به دستور ناصرالدینشاه ساخته شد، در ترویج تعزیه بسیار مؤثر بود. تعزیهخوانانِ آنجا که در حقیقت تعزیهخوانِ دولتی بودند زیر نظر "مُعین البُکا" در برابر شاه و درباریان تعزیه میخواندند.
صرفنظر از تعزیههایی که موضوع و محتوای آنها به زنان مربوط میشد مثل مجلس بیبیشهربانو، در دوره قاجار مجالس تعزیه زنانه نیز برپا میشد. که همه تعزیهخوانان و تماشاگران، زن بودند.
تعزیه زنان، به سبب تنگناهای عرفی، گسترش نیافت و به منازل ثروتمندان و شاهزادگان محدود شد.
تعزیههای درباری در زمان قاجاریان، بهویژه در دوره ناصرالدین شاه، از یکسو شاه را سرگرم میکرد و از سوی دیگر سبب عوامفریبی و دیندار نمایی او میشد و شاید به همین دلیل است که از دیدگاه تاریخی شکوفایی تعزیه در این دوران تنها مرهون توجه شاه و اشراف به تعزیه نبوده است ، بلکه بیشتر مدیون وجود تعزیه گردانهایی است که با ابتکار و خلاقیت خود لباس تازه ای را به قامت تعزیه دوختند؛ بدون آنکه در اصول آن تغییری ایجاد کنند. «خواجه حسینعلی خان» معاصر «فتحعلی شاه» و «محمد شاه»، «میرزا محمد تقی» تعزیه گردان دوران «محمد شاه» و «ناصرالدین شاه» و پسرش «میرزا باقر» ملقب به «معین البکا» و فرزند «معین البکا»، «ناظم البکا» از تعزیه گردانانی بودند که در این دوره معروف بودند.
در این میان «میرزا محمد تقی» تعزیه گردان، رکود و یکنواختی را که تعزیه با آن مواجه شده بود، از آن گرفت و به آن جنبه ای از تفنن و نمایش بخشید.
پسرش «معین البکا» در ادامه راه پدر، سطح اجرایی تعزیه را بالا برد و تعزیه جدیدی را پی ریزی کرد.
او به همراه پسرش دسته های بزرگ تعزیه را با اقتدار رهبری می کردند و با اشارات و حرکات خود بر همه عوامل اجرایی صحنه تسلط داشتند.براساس مدارک موجود معلوم است که در دهه اول ما ه های محرم عهد ناصرالدین شاه تقریبا سیصد مجلس « شبیه خوانی » د ر نمایش خانه های موقت و دائم یعنی تکیه ها و حسینیه ها برپا می شد. اما اوضاع به همین ترتیب باقی نماند.
با افول سلطنت قاجار و روی کار آمدن «رضاخان میرپنج» (1304-1320ش) ، به ویژه در دهه دوم سلطنتش، دوران شکوفایی تعزیه هم به سر آمد. سوگواریهای ماه محرّم محدود شد و ممنوعیتهای متعددی بهوجود آمد و بهتدریج برگزاری رسمی مجالس تعزیه متوقف شد، اما اجرای آن در روستاها کمابیش ادامه یافت. رضاخان به دلایل سیاسی و شاید کینهای که به سنتهای مذهبی ایران داشت، برگزاری تعزیه و هر نوع مراسم مذهبی را در ایران ممنوع اعلام کرد تا تعزیه از تکیه دولت و دیگر حسینیه ها و نمایشخانههایی با آن عظمت و شکوه به پهنه روستاها و شهرهای کوچک رانده شود.
در دوره پهلوی دوم (1320-1357ش)، پرویز صیاد از 1338ش تا 1349ش چند مجلس تعزیه را بر روی صحنه نمایش (تئاتر) آورد. در 1355ش، «مجمع بینالمللی تعزیه»، با شرکت و سخنرانیِ بسیاری از صاحبنظران و تعزیهشناسان ایرانی و خارجی در شیراز برگزار شد و در آن مجمع، تعزیههایی نیز به اجرا در آمد.
تعزیهنامه (یا «مجلس»، «نسخه»، «شبیهنامه»، «نسخه تعزیه»):
صرفنظر از کتابهای تاریخ و مَقتَل، منظومههای حماسی – مذهبی درباره شهادت امام علی ، امام حسین و مصائب اهل بیت (علیهما السلام)، از مهمترین منابع تعزیهنامههاست. برخی از منظومههای مهم حماسی – مذهبی را می توان نسخه های زیر نا م برد:
1. خاوران نامه از ابنحسم قهستانی خوسفی که سرودن آن در 830 خاتمه یافت است،
2. حمله حیدری سروده میرزا محمد رفیعخان باذل مشهدی (متوفی 1124)،
3. سرودههای مذهبی محتشم کاشانی، وصال شیرازی شمسالدین محمدکاتبی.
ظاهراً مهمترین منبع تعزیهنامهها کتاب منثور روضةالشهداء نوشته کمال واعظ کاشفی سبزواری (متوفی 910) است، زیرا مطالب برخی از تعزیهنامهها شباهتهای فراوانی با مطالب این کتاب دارد.
تعزیهنویسها در آغازِ کار اشعار تعزیه را در "بیاض " مینوشتند. هر دفتر شامل یک یا چند "مجلس" تعزیه بود. تعزیهخوانان معمولاً به تناسب ایام برای هر روز موضوع و مجلس ویژهای داشتند. در بعضی نقاط، برای امامزادههای محلی نیز مجالس تعزیه نوشته و اجرا میشده است. تعزیهگردانان برای اجرای تعزیه، متن هر یک از تعزیهخوانان را در نسخهای جداگانه مینوشتند. این نسخهها را " فرد " نیز گفتهاند.
در نسخههای تعزیه، گاه شیوه گفتگو و نحوه ورود و خروج تعزیهخوانان به میدان تعزیه مشخص شده است.
کاتبان تعزیهنامهها معمولاً نسخهها را با التماس دعا و طلب فاتحه از تعزیهخوان به پایان میرساندند. گاه تعزیهنویس نام خود را بعد از عباراتی چون " سگ درگاه سیدالشهدا (علیهالسلام) "، "کلب آستان علی(علیهالسلام)"، "کاتب الحروف"، "حَرَّرَهُ..." و "رَقَمَ…" مینوشت.
تعزیهنامهها منظوم بوده و اشعار آنها در انواع قالبهای شعری و بیشتر وزنهای عروضی و به ندرت بحر طویل، سروده شدهاند. در آغاز، زبان این متون گاه عامیانه و محاورهای بود،اما بهتدریج ارزشهای ادبی یافت.
خاورشناسان و نمایندگان دولتهای اروپایی در ایران، بیشترین سهم را در شناسایی و گردآوری تعزیهنامهها داشتهاند.
برخی احتمال دادهاند که "جُنگ شهادت" قدیمیترین تعزیهنامه تاریخدار است. اگر تاریخ مکتوب برخی از نسخ تعزیهنامهها قابل اعتماد باشد،میتوان گفت که یکی از کهنترین نمونههای آنها در 1133 نوشته شده است.
تعزیه و موسیقی:
چون شیوه بیان حوادث در تعزیه مبتنی بر آواز بود، معمولاً تعزیهخوانان با مقامها و گوشههای موسیقی ایرانی آشنایی داشتند.از این رو تعزیه را یکی از مهمترین عوامل حفظ بخشی از نغمات موسیقی ایرانی دانستهاند. در هر تعزیه ممکن بود اشعار در گوشهها و دستگاههای متعددی خوانده شود، البته در سؤال و جوابها لازم بود که تناسب مقامها رعایت شود.
ارتباط میان تعزیه و موسیقی تنها از طریق آواز نبوده است، بلکه سازهای موسیقی نیز در مجالس تعزیه بهکار میرفت، چنانکه گاه پیش از آغاز تعزیه و به جای " پیشخوانی " با نواختن برخی سازها، مانند شیپور، طبل، دُهُل، کَرنا، سُرنا، نیلبک، نی، قرهنی، نقاره و سِنج، تماشاگران را برای شنیدن و دیدن تعزیه آماده میکردند.
در صحنههای فاقد گفتگو، مثل صحنههای مسافرت یا نبرد یا در وقفههای میان جریان نمایش (آکسیونها)، نیز از ساز استفاده میشد. در تعزیه معمولاً هر یک از سازها کاربرد خاصی داشتند، مثلاً هنگام ورود اشخاص و شروع جنگها طبل میزدند و هنگام وقوع صحنههای حزنآلود شیپور و قرهنی مینواختند.
موسیقی تعزیه موجب حفظ و تداوم بسیاری از نغمهها و قطعات موسیقی سازی و آوازی ایران شد و از سوی دیگر، این موسیقی را در مراتب مختلف تحتتأثیر عمیق موسیقی تعزیه وجود دارد.
غم نامه تعزیه :
اگر تعزیه غمنامه باشد، این است غمنامه تعزیه، که به سیر عامیانه و مذهبی خود برگشت.
در دوران «محمدرضاشاه» نیز اگر چه تعزیه باز به میان شهرهای بزرگ بازگشت، ولی هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد.
«تکیه دولت» در پی بازیهای سیاسی، ویران شده بود و مردم گرفتار سرگرمی های تازه و پرهیاهو شدند و دیگر تعزیه را از یاد بردند و اگرچه پس از پیروز ی انقلاب اسلامی ، اندکی تلاش برای اجرای این نمایشها، در گوشه و کنار شهر به چشم می خورد اما هرگز تعزیه به جایگاه بلند و شکوهمند گذشته خود باز نگشت. تعزیه خوان ها ، یک به یک در تنهایی و فراموش شدگیو از همه مهم تر فقر شدید مالی، دار فانی را وداع می گویند و تنها خاطره ای از گذشتههای تاریخی این هنر اصیل و روحانی آن درذهن ها باقی می گذارند. زیرا که به گفته معینالبکاء تعزیه ایران، مرحوم هاشم فیاض:« این حقیقت تلخی است که خارجیها بیشتر به تعزیه ما اهمیت میدهند . در این جا گویی تعزیهخوانان دشمن دارند. تعدادی میخواهند این هنر بومی را از بین ببرند و کوچکترین غفلتی باعث از دست رفتن آن خواهد شد».
پینوشت:
1- Trinidad
2- بلوکباشی، 1381ش، ص4.
3- Anne Marie Schimmel ص 297.
4- Trinidad
5- تاریخ طبری ترجمه پاینده - نشر اساطیر- 1362
6- تعزیه در ایران- صادف همایونی- نشر نوید- 1368
7-تعزیه در ایران؛ تعزیه هنر بومى پیشرو در ایران؛
8- دایرة المعارف فارسى (1 و 2)
9-کتاب دایرة المعارف تشیع، ج 4، ص 440
10- سفرنامه تاورنیه ، ترجمه ابوتراب نوری – با تجدید نظر دکتر حمید شیرانی – چاپ دوم – 1336- ص414
11- نمایش در ایران – بهرام بیضایی – چاپ دوم – 1379- نشر روشنگران- ص 114و 122
12- Benjamin-persia and Persians- چاپ لندن – 1887
13- خبرگزاری قرآنی ایران- گفت و گو با مرحوم هاشم فیاض – 14 و15 بهمن 1385
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
تعزیه (تعزیت) میراث فرهنگی و معنوی بشر تعزیه
تعزیه به معنای متعارف، نمایشی است که در آن واقعه? کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیتهای اصلی را بر دوش دارند، نشان داده میشود.[1] این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی-شیعی و بیشتر درباره? کشتهشدن حسین بن علی و مصائب اهل بیت است. سوگواری محرم رویدادها نبرد کربلا • شام غریبان اسارت در شام افراد
حسین بن علی عباس بن علی علیاکبر پسر حسین علیاصغر پسر حسین زینب کبری سکینه بنت حسین مسلم بن عقیل فهرست کشتهشدگان مکانها حرم امام حسین حرم عباس بن علی • حسینیه موزه محرم مناسبتها تاسوعا • عاشورا • اربعین مراسمها
مرثیه • نوحه • تعزیه • روضه • تکیه زنجیرزنی • سینهزنی • عَلَم سقاخانه • دسته عزاداری تشتگذاری • نخل (عزاداری) ن • ب • و
محتویات 1 اصطلاح 2 پیشینه 3 اصطلاحات و واژههای رایج در تعزیه 4 روش اجرا 5 انواع تعزیه 5.1 تعزیه? دوره 5.2 تعزیه? زنانه 5.3 تعزیه? مضحک 6 تعزیه? امروز 7 موسیقی 8 مراحل تعزیهخوانی 9 دیدگاه نمایششناسانه 10 گستره 11 نگارخانه 12 پانویس 13 جستارهای وابسته 14 منابع 15 پیوند به بیرون اصطلاح
تعزیه (یا تعزیت) به معنی سوگواری، برپایی یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان درگذشته،[2] خرسندی دادن و در برخی مناطق ایران مانند خراسان به معنای مجلس ترحیم است.[3] اما آنچه به عنوان تعزیه مشهور است گونهای از نمایش مذهبی منظوم است که در آن عدهای اهل ذوق و کارآشنا در جریان سوگواریهای ماه محرم و برای نشان دادن ارادت و اخلاص به اهل بیت، طی مراسم خاصی بعضی از داستانهای مربوط به واقعه? کربلا را پیش چشم تماشاچیها بازآفرینی میکنند.[4] در تعزیه چون اهمیت خواندن هنرمندانه? اشعار بیش از روش اجرا و نمایش واقعههاست، آن را — در قیاس با روضهخوانی — تعزیهخوانی نیز گفتهاند.[5] پیشینه
تاریخ پیدایش تعزیه به صورت دقیق پیدا نیست. برخی با باور به ایرانیبودن این نمایش آیینی، پاگیری آن را به ایران پیش از اسلام به پیشینه? سههزارساله? سوگ سیاوش پهلوان داستانهای ملی ایران نسبت داده و این آیین را مایه و زمینهساز شکلگیری آن دانستهاند.[6] برخی پژوهشگران نیز پیشینه? آن را به آیینهایی چون مصائب میترا و یادگار زریران بازمیگردانند و برخی پیدایش آن را متأثر از عناصر اساطیری میان رودان، آناطولی و مصر، و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانههای تاریخی در فرهنگهای هند و اروپایی و سامی را در پیدایش آن کارساز دانستهاند. ولی به گمان بسیار، تعزیه — جدا از شباهتهایش با عزاداریهای آیینی گذشته — شکل تکاملیافتهتر و پیچیدهتر سوگواریهای ساده? شیعیان سدههای نخستین برای کشتهشدگان کربلا است.[7]
برخی دیگر با استناد به گزارشهایی، پیدایش تعزیه را مشخصاً از ایران پس از اسلام و مستقیماً از ماجرای کربلا و شهادت حسین و یارانش میدانند. در دوره? اخیر سوگواری برای شهیدان کربلا از سوی دوستداران اهل بیت در آشکار و نهان در عراق، ایران و برخی از مناطق شیعهنشین دیگر انجام میگرفت؛ چنانکه ابوحنیفه دینوری، ادیب، دانشمند و تاریخنگار عرب، در کتاب خود از سوگواری برای خاندان علی به روزگار امویان خبر میدهد.[8]
اگر تعزیه را به معنی عزاداری و سوگواری و نه به معنی شبیهخوانی امروز گمان کنیم، نخستین سوگواری بعد از پیشامد عاشورا از سوی گواهان عینی واقعه? کربلا بوده که در سنین کودکی و نوجوانی پس از عاشورا به اسارت رفتند؛ در واقع از هنگامی که قافله? اسرا به طرف شام حرکت نمودند. برخی شبیهخوانی و برپایی تعزیه را جهت تماشای عینی واقعه? کربلا به یزید نسبت دادهاند که گویا از عاملین واقعه? کربلا خواسته بود تا اعمالی را که مرتکب شدهاند نمایش دهند و برخی به صفویه، دیلمیان و قاجاریه.[9]
اما شکل رسمی و آشکار این سوگواری، به روایت ابنکثیر، برای نخستین بار در زمان حکمرانی دودمان ایرانی شیعهمذهب آل بویه صورت گرفت.[10] این سوگواری به گونهای بود که معزالدوله احمد بن بویه در دهم محرم سال 352 هجری قمری در بغداد به مردم دستور داد که برای سوگواری، دکانهایشان را بسته و بازارها را تعطیل کرده، نوحه بخوانند و جامههای خشن و سیاه بپوشند.[11] از این دوره دستههای عزاداری و نوحهخوانی رایج شده و پایههای نمایش شبیهگردانی ایران گذاشته شد.[12]
در دوران حکومت سلطان محمد خدابنده، شیعیان حداکثر استفاده را در انجام مراسم سوگواری و بزرگداشت خاندان محمد میکردند اما سوگواریها در این فاصله? تاریخی سبک مشخصی نداشت. بهتدریج و به مرور زمان، عزاداریها برای حسینبن علی، شکل و شیوه? مشخصی پیدا کرد.[13]
تعزیه بیشترین رواج خود را با حمایت دولت و حکومت صفویان پیدا کرد. در دوره? شکوفایی تعزیه، با رواج تشیع و دلایلی مانند روضهخوانی و حملهخوانی تعزیه از حمایت بیشتری برخوردار شد.[14] تابلوی تعزیه اثر کمالالملک
تعزیه اما در دوره? ناصرالدین شاه به اوج خود رسید و بسیاری این دوره را عصر طلایی تعزیه نامیدهاند. تعزیه که پیش از آن در حیاط کاروانسراها، بازارها و گاهی منازل شخصی اجرا میشد، اینک در اماکن باز یا سربسته? تکایا و حسینیهها به اجرا درمیآمد. معروفترین و مجللترین این تکایا، تکیه? دولت بود که در همین دوره به دستور ناصرالدین شاه و مباشرت دوستعلیخان معیرالممالک در سال 1304 هجری قمری ساخته شد.[15] تکیه? دولت در زمان ناصرالدین شاه به تقلید از تماشاخانه اپراهال انگلستان ساخته شد که ابتدا به منظور یک سالن تئاتر ساخته شد اما با مخالفتهایی که بود به تکیه تبدیل شد. از دیگر تکیههای معروف آن زمان تکیه? معاونالملک در کرمانشاه بود. [16] در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، تعزیه در 300 مکان مشخص برپا میشد.[17] تعزیه تا زمان مشروطیت در اوج ماند.[18]
در سالهای آغاز دیکتاتوری رضاخان، یعنی پس از 1304 هجری شمسی، اجرای تعزیه و روضهخوانی رفتهرفته ممنوع اعلام شد و با تخریب تکیه? دولت به دستور رضاخان، تعزیه پا به دوران افول خود گذاشت. هرچند پس از شهریور 1320 دیگر بار سر برآورد، اما در برابر سرگرمیهایی همچون سینما و تئاتر، نتوانست موقعیت و عظمت پیشین خود را بازیابد.[19] اصطلاحات و واژههای رایج در تعزیه
شبیهگردانی: نمایش تعزیه
شبیه: بازیگر تعزیه
مقتلنویس: نویسنده نسخه و متن نمایش تعزیه
معین البکا: کارگردان تعزیه
ناظم البکا: دستیار کارگردان تعزیه
بانی: سرمایهگذار و تهیهکننده? تعزیه
فرد: نسخه و متن نمایشنامه? تعزیه
بچهخوان: کسی که به جای دو طفلان مسلم میخواند
زینبخوان: بازیگری که در نقش زینب بازی میکند
رجزخوانی: هنگامی که اولیا (خاندان پیامبر) و اشقیا (مخالفان پیامبر) در مقابل هم از افتخارات و اصل و نسب خود حرف میزنند.
اشتلمخوانی یا پهلوانخوانی: هنگامی که اشقیا با بیان غلوشده گفتوگوهایشان را بیان میکنند در حالی که اولیا در یک دستگاه موسیقی گفتوگو را به آواز بیان میکنند که به آن تحریرکردن میگویند.
موالفخوان: شخصی که در نقش اولیا بازی میکند.
دستگاه: هر تعزیه? کامل را یک دستگاه یا مجلس گویند.[20] روش اجرا
تعزیه معمولاً با به اجرا درآمدن پیشخوانی نمایش مجلس اصلی آغاز میشود. کسی که تعزیه را برپا میکند «بانی» و گرداننده? آن را «تعزیهگردان»، «ناظمالبکا» یا «معینالبکا» و بازیگران آن را «تعزیهخوان» یا «شبیهخوان» مینامند. همچنین به سایر همکاران برپایی تعزیه «عمله? تعزیه» میگویند.[21]
در این نمایش محدودیتی برای استفاده از لوازم و اسباب در میان نیست. مثلاً در زمان ناصرالدین شاه هنگام اجرای مجلسی از مجالس تعزیه هنگامیکه سخن از وجود یک شیر به میان آمد، بیدرنگ صورت زنده? این جانور را که در قفسی محبوس بود از باغ وحش آورده و در پیش چشم حاضران به تماشا میگذاشتند تا هیجان صحنه بیشتر شود. شبیهخوانها برای آسانی ادامه? مطلب مربوط به نقش خود، معمولاً به هنگام اجرا، تکه کاغذی به نام «فرد»، در دست دارند که در آنها مصراعهای آخر نقش طرف مقابل یا نخستین مصراع از ادامه? نقششان یادداشت شده تا بتوانند بهموقع و بدون زحمت نقشآفرینی خود را دنبال کنند. بازیگران ناشی یا خردسال را شخص تعزیهگردان، از کنار محدوده? نمایش راهنمایی میکند؛ حتی گاهی به شبیهخوانهای کارآزموده هم تذکراتی میدهد. نقش زنان را هم مردان بازی میکنند که در این حالت به آنها «زنخوان» میگویند. چنین بازیگرانی برای اینکه در نقش خود بهتر ظاهر شوند باید صدایی زیبا داشته باشند و ترجیحاً نقاب بر چهره بپوشند. گاهی نیز برای بهتر شدن بازی نقش زنان، از پسران نوجوان کارآموخته استفاده میشود.[22]
شبیهخوانان در اجرای هر مجلس معمولاً دو دستهاند: اولیاخوان و اشقیاخوان. شبیهخوانهایی که نقش اولیا و یاریدهندگان دین را بازی میکنند، اولیاخوان، مظلوم و انبیاخوان نامیده میشوند و کسانی که نقش اشقیا و دینستیزان را بازی میکنند اشقیاخوان یا ظالمخواناند. اولیاخوانها نقشهای خود را موزون و خطابهای سرمیدهند، اما اشقیاخوانها سخنان خود را ناموزون و معمولی و در پارهای از موارد، تمسخرآمیز بیان میکنند. اولیاخوانها جامه? سبز یا سیاه بر تن میکنند و اشقیاخوانها لباس سرخ. اما در مورد سیاهیلشکرهای هر یک از دو دسته، استفاده از جامههایی با این رنگها مصداق کاملی ندارند.[23] انواع تعزیه
تعزیه از درون سوگواریهای مذهبی برآمده و خود نیز جزئی از سوگواری بهشمار میرود. اما رفتهرفته با پیمودن مسیر تکاملی، انواع تعزیهها به وجود آمد. تعزیه را میتوان به تعزیه? دوره، تعزیه? زنانه و تعزیه? مضحک تقسیم کرد.[24] تعزیه? دوره
تعزیه? دوره عبارت است از نمایش چندین دستگاه تعزیه به گونهای همزمان به طوری که چندین گروه تعزیهخوان در یک محل یا محلهای مختلف، آن را میخوانند. شیوه? کار به این صورت است که گروه نخست پس از پایان بخشیدن به کار خود در محل نخست، به محل دوم میرود و در آنجا همان دستگاه را تکرار میکند و دسته? دوم جای گروه اول را گرفته، دستگاه دیگری را به نمایش درمیآورد. آنگاه گروه نخست پس از به پایان بردن کار در محل دوم به محل سوم میرود و گروه دوم نیز که کار خود را در محل اول پایان بخشیده، جای گروه نخست را در محل دوم میگیرد. به همین صورت چندین دستگاه تعزیه به صورت همزمان به نمایش درمیآید. در برخی جاها تعزیه? دوره را در میدانی گرد و پر از تماشاگر بازی میکردند.[25] تعزیه? زنانه
تعزیه? زنانه نمایش تعزیهای است که روزگاری به وسیله? زنان و برای تماشاگران زن، معمولاً در دنباله? مجالس روضهخوانی اجرا میشد و تنها به صورت کاری تفننی بر جا ماند و عمومیت و توسعهای نیافت. این تعزیهها را در فضای باز حیاطها یا تالارهای بزرگ خانهها اجرا میکردند. بازیگران شبیهخوانها زنانی بودند که پیش از آن در مجلسهای زنانه? «ملا» روضه میخواندند یا پای چنین مجالسی راه و رسم بازیگری را آموخته بودند. آنها نقش مردان مجالس مختلف را نیز خود بازی میکردند. داستان این تعزیهها مثل مضامین تعزیه? معمولی بود، با این تفاوت که قهرمانهای اصلیش را بیشتر زنان تشکیل میدادند. تعزیه? زنانه تا میان عهد قاجار گاهگاه در خانههای اشرافیان بازی میشد و رفتهرفته تا اواخر این دوره از میان رفت.[26] تعزیه? مضحک
تعزیه? مضحک، تعزیهای است شاد با مایههایی سرشار از طنز، کنایه، لعن و نفرین. افراد در این تعزیه به تمسخر دینستیزان و کسانی میپردازند که به محمد و امامان شیعه و خاندان آنها ستم یا بیادبی کردهاند. اگر اولیاخوانی در این تعزیهها نقش داشته باشد، حضورش چه در گفتار و چه در رفتار توأم با وقار و متانت است، در حالی که دیگران هر یک به جای خود با بازیها و حرکتهایی مضحک و خندهآور ظاهر میشوند و شادی میآفرینند. گاهی هم برای نشان دادن مجلس کفار از مطربان و تقلیدگران و مسخرگان استفاده میکردند که چون مراد از این استفاده تمسخر و توهین به آنها بود، طبعاً منعی نیز نمیتوانست داشت. این نوع تعزیهها معمولاً روزهای جمعه و عیدهای مذهبی و برای شاد کردن مردم اجرا میشد.[27] تعزیه? امروز
هنر تعزیه، در طول زمان تغییراتی را به خود دیدهاست اما هنوز هم جزو اصیلترین و پرسابقهترین هنرهای ایرانی و اسلامی مردمان ایران است. در استانهای مختلف ایران از شمالیترین شهرهای خراسان و آذربایجان تا جنوبیترین شهرهای سیستان و اهواز از پهنه? کویر تا حاشیههای زاگرس و البرز و از دریای خزر تا خلیج فارس، در ایام ماه محرم، تعزیه برگزار میشود. نسخههای اشعار این نمایش مذهبی در سراسر ایران تفاوت کمی با هم دارند. مردم از اول ماه محرم همهساله به مناسبت سالروز این واقعه، در شهرها و روستاهای ایران، مساجد و تکایا را با قالی و قالیچه آذین میبندند و دیوارها و منبر را سیاهپوش میکنند. تا چند سال قبل، شبیهخوانی و تعزیهخوانی از هفتم محرم در میادین و صحن حیاط حسینیهها و تکایا در شهرستانها معمول بود. شبیهخوانها که برای این کار تعلیم یافته بودند، کار خود را با طبل، شیپور و کرنا در محل تعیینشده آغاز میکردند. مردان از یک سو و زنان از سوی دیگر، کمکم جمع میشدند و به تماشای مراسم شبیهخوانی و تعزیهخوانی میایستادند. معمولاً یک یا چند ریشسفید، مأموریت راهنمایی مردم و حفظ نظم محیط برگزاری تعزیه را بر عهده داشتند.[28]
شبیهخوانها هر روز یکی از وقایع کربلا را نشان داده و شبیهخوانی مربوط به آن را نمایش میدهند. بازیگران نیز معمولاً نقش خود را از روی نوشتههایی که دارند میخوانند و نقشها را بهترتیب اجرا میکنند. شبیهخوانها در سؤال و جوابها تناسب آوایی را رعایت میکنند؛ مثلاً اگر حسین یا ابوالفضل عباس سؤال و جوابی رد و بدل کنند و حسینبن علی سؤالی را با شور و حال خاصی بپرسد، عباس نیز پاسخ او را با تناسب و آهنگین میدهد. البته مخالفخوانها و اشقیاخوانها، شعرها را با صدای بلند و بدون تحریر میخوانند و حالتی پرخاشگرانه دارند. تعزیهنامه نیز به عنوان یکی از اصلیترین متنهای شبیهخوانی در اختیار تعزیهخوانان قرار دارد. تعزیهنامه، متنی است که تعزیهگردان برای اجرای تعزیهای گرد آورده یا مینگارد و پیش از آغاز تعزیه میان شبیهخوانها پخش میکند. گاهی به تعزیهنامه، «نسخه» هم میگویند.[29] موسیقی
اهمیت موسیقی آوازی در تعزیه چشمگیر است به گونهای که ایفاگران نقشها میبایست از دستگاههای موسیقی آگاه باشند تا اگر نقش آنها تغییر یافت، بتوانند در آواز معین بخوانند. در موسیقی تعزیه برای نقشهای افراد سختدل آوازهای متناسب با نقشهای آنها انتخاب میشوند مانند شمر که در نوا یا رجز و علیاکبر که در دشتی میخوانند. برای پیشگیری و آمادگی از جابجایی ناگهانی نقش، هر کس باید لحنها و شعرهای دیگر نقشها را فرابگیرد. گاهی کسی که نقشی را به شیوهای بهتر ایفا مینموده و از این رو، نام شخصیت اصلی تعزیه، لقبی برای او در زندگی روزمرهاش باقی میماندهاست.[30]
موسیقی دستگاهی ایران با موسیقی تعزیه تفاوت زیادی دارد. اگر تعزیهخوان بخواهید موسیقی دستگاهی را بیاموزد از موسیقی تعزیه عقب میماند زیرا این دو بعداً در دل هم ادغام شده و موسیقی تعزیه را از حس خود میاندازد. در تعزیه یک پرده و دو پرده وجود دارد، اما ربع پرده ندارد. همینطور در موسیقی تعزیه دوگاه یا درآمد دو وجود ندارد ولی در موسیقی چنین چیزی هست. در تعزیه یک درآمد و یک اوج داریم. تنها ردیفهایی که در تعزیه هست چهارگاه و ماهور است. اما این دستگاهها در تعزیه پخش شدهاست؛ مثلاً در چهارگاه اول چهارگاه و گوشه? زابل را میخواننند اما گوشه? حصارش میرود در آخر تعزیه? حضرت عباس. به این ترتیب، با وجدی که کل ردیفها میچرخد اما هرکدام جای خودش هست.[31] مراحل تعزیهخوانی
تعزیهخوانان معتقدند که تعزیهخوانی را باید پلهپله آموخت و نمیشود ره صدساله را یکشبه طی کرد و از امامخوانی آغاز کرد.[32] استادان هنرهای آیینی سنتی معتقدند که موافقخوانها تعزیهخوانانیاند که صدای خوبی داشته و میتوانند در ردیفهای موسیقی اجرای برنامه کنند.[33]
در قدیم اکثر کسانی که وارد تعزیه میشدند ریشهای در تعزیه داشتند؛ پدر یا پدربزرگ یا برادرشان تعزیهخوان بودند؛ یا حتی در محلهای زندگی میکردند که یک گروه تعزیهخوان ثابت در آن محل زندگی میکردند[34] و استادان تعزیه به عنوان معینالبکاء یا میرزا به هیأتها میرفته و استعدادیابی میکردند و کسی را صدایش خوب بود اجازه میگرفتند و به تعزیه میآوردند.[35] به باور استادان این هنر، هرکسی نمیتواند تعزیهخوان شود بلکه باید جوهره? اصل تعزیه را داشته باشد؛ یعنی علاوهبر صدای خوب باید در خواندن بیپروا بوده، ترسو نباشد. بعضی از بچهخوانها صدای خوبی داشتند اما در جنگ بیپروا نبودند و تا یکی از اشقیا برای بازی جنگ به مقابلشان میآمد میترسیدند یا در مقابل جمع صدایشان را رها نمیکردند.[36]
تعزیهخوانی بر اساس یک سلسلهمراتب است. کسانی که وارد تعزیه میشوند از کودکی در نقش بچهخوان آغاز میکردند. طبقهبندی تعزیه هم اینگونهاست که زمانی که کسی بچهخوانی میکند اول نقش سکینه و رقیه را بازی میکند؛ سپس طفلان مسلم و بعد قاسمخوان میشود.[37] به اعتقاد تعزیهخوانان، یک طفلان مسلمخوان خوب میتواند یک قاسمخوان خوب باشد؛ یک قاسمخوان خوب هم میتواند یک علیاکبرخوان خوب میشود؛ زیرا این نقشها مکمل یکدیگر بوده و آوازها در دل هم قرار میگیرند. اگر در علیاکبرخوانی درآمد اول چهارگاه است، در شبیه قاسم همان چهارگاه است اما یک پرده بالاتر در گوشه? زابل است. به این دلیل که صدای قاسمخوان چپکوک است و معمولاً یک گام بالاتر است.[38]
دوره? علیاکبرخوانی که طی میشود، تعزیهخوان وارد دوره? شهادتخوانی میشود. اگر صدای خوبی داشته باشد شهادتخوان میشود؛ اما اگر صدای تعزیهخوان ضعیف اما خوب باشد زنپوش میشود. بعد از اینکه یک تعزیهخوان دوره? شهادتخوانی را به پایان برساند دیگر محاسنش سفید شده و میتواند امامخوان باشد.[39] کسی که در رأس شهادتخوانی قرار میگیرد هم امامخوانی میکند و هم عباسخوانی. آخرین مرحله امامخوانی است که در آن باید از یک سنی گذشت تا به این مرحله رسید. در این سن صدا کمی ضعیفتر میشود و سوز بیشتری دارد.[40] دیدگاه نمایششناسانه
نمایششناسان در بررسی گونههای مختلف نمایشی به همانندیهایی بین تعزیه و تئاتر روایی اشاره میکنند. مثل جنبه? استفاده از شیوه? فاصلهگذاری یا بیگانهسازی که در جریان آن اگرچه بازیگر خود در نمایش ماجرا نقش میآفریند، اما شیوه? کار او طوری است که در تماشاگر میدمد تا بازیگر را با شخصیت مورد نظر یکی نگرفته و همسان نپندارد و بداند که او فقط نقش افراد را بازی میکند. برای رسیدن به این هدف، یا لحظههایی بازی را قطع میکند یا آنکه در برابر کامرواییها یا رنج و شکنجههای رفته بر آن شخصیت واکنش نشان میدهد.[41]
نشانه و نماد در تعزیه کاربرد زیادی دارد چنانکه گفتهاند این نمایش باغی از نشانه و نماد است. انواع پرچمهای سبز، سرخ و سیاه که نماد اهل بیت، شور و انقلاب و سوگواریاند، علم که نماد درفش سپاه حسینبن علی است، تشت آب به نشانه? شط فرات؛ شاخه? نخل یا هر نهالی به نشانه? نخلستان و درخت؛ چرخش به دور خود و راه رفتن به گرد صفحه به علامت گذشت زمان و همچنین مسافرت؛ چتر که وسیله? القای تازه فرود آمدن هر ولی یا فرشته بهویژه جبرئیل از آسمان است؛ زدن عینک سفید برای نشان دادن روح بصیرت و نیکدلی و عینک دودی برای جلوه? خباثت و بدسگالی؛ عصا که نشانگر تجربه و مصلحتاندیشی است؛ نگریستن گاه و بیگاه از میان دو انگشت بزرگ دست برای تأکید بر قدرت و فضیلت اولیا در تجسم اوضاع آینده و همچنین پیشبینی؛ بر تن کردن نیمتنه? بلند سفید (کفنی) به نشانه? نزدیک شدن مرگ و اعلام جانبازی؛ زدن یا افشاندن اندکی کاه بر سر برای نشان دادن ماتمنشینی؛ اسب سپید بیسوار به نشانه? اسب حسینبن علی، ذوالجناح و شهادت صاحبش؛ گهواره? آغشته به رنگ سرخ برای بیان شهادت علیاصغر؛ استفاده? گاه و بیگاه از کبوتری سفید برای آگاهانیدن تماشاگران از دریافت نامه یا خبر و همچنین القای حس معصومیت و همدردی در آنها و کجاوهنشینی شبیهزنان برای نمایش به اسیری رفتن آنها، از جمله این نمادهاست.[42]
نقشخوانی بر منبر، ویژه? اولیای نامدار است؛ بزرگی و کوچکی چهارپایههایی که اولیا برای سر دادن نقشهای خود بر آن میایستند وسیلهای برای مشخص کردن پایه و مرتبه آنهاست.[43] گستره
در میان شیعیان غیرایرانی (در عراق و شبهقاره? هند) لفظ تعزیه با وجود ارتباط با مصائب کشتگان کربلا، به معنای «شبیهخوانی» به کار نمیرود[44] بلکه آنان تعزیه را مراسمی نمادین میدانند که در آن دستههای عزاداری در طول مراسم، شبیه ضریح یا تابوت حسینبن علی را بر دوش کشیده و در پایان روز عاشورا و همچنین اربعین آن را به خاک میسپارند.[45][46] به نوشته? آنهماری شیمل (ص 297)، در قرن سیزدهم ه. ق. /نوزدهم م. در قلمرو سلطنت اَوَدْه در لکهنوی هند، تعزیه به منزله? یکی از تماشاییترین نمایشها، در حضور سلاطین برگزار میشد. وی مشخص نمیکند که این نمایش تماشایی چه بوده و چه عناصری داشتهاست.[47]
در ناحیه? کارائیب، برای نمونه در جزیره? ترینیداد نیز تعزیه به مراسمی نمادین مربوط میشود که به آن «تَجَه» یا «هوسَی» (حسین) میگویند. عمدهترین بخش آن آداب مربوط به مراسم تابوت است[48] تجه را در روزهای محرم ساخته و پس از نمایش، آن را در آب غرق میکنند. (ر. ک. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه)
گفتنی است که این قبیل مراسم نمادین در نواحی دیگر جهان، از جمله در اندونزی با عنوان تابوت، نیز برگزار میشود.[49] (ر. ک. عاشورا)[50] یکی از اصلیترین مراسم سنتی مربوط به ماه محرم در اندونزی مراسم تابوت است. در یکی از نواحی اندونزی مردم تابوتی چوبی را که با کاغذهای رنگارنگ تزئین شده و بر روی آن قبر حسین بن علی تصویر شدهاست بر دوش میکشند و این تابوت را تمام روز به حرکت درآورده و در شهر میگردانند و در عصر عاشورا آن را به دریا میاندازند.[51] نگارخانه
تعزیه و شبیهخوانی در تکیه? دولت
تعزیهخوانی، عکس از آنتوان سوروگین
تعزیهخوانان، عکس از ارنست هولتزر، 1873
تعزیه? روز عاشورای شیعیان هند، بارابنکی، ژانویه? 2009
یک تجه در مراسم هوسَی در پرت آو اسپاین حدود دهه? 1950
مراسم تجه در یک کشتزار در سورینام حدود 1890 پانویس ستایشگر، واژهنامه? موسیقی ایرانزمین، 226-244. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. همایونی و صباحی، «سرواژه: تعزیه (یا شبیهخوانی)»، دانشنامه? جهان اسلام، 7. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. شهیدی و بلوکباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی...، 31. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. همایونی و صباحی، «سرواژه: تعزیه (یا شبیهخوانی)»، دانشنامه? جهان اسلام، 7. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. ستایشگر، واژهنامه? موسیقی ایرانزمین، 226-244. ابنکثیر، بدایة و النهایة، 11: 243، 253-254. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. ستایشگر، واژهنامه? موسیقی ایرانزمین، 226-244. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. چینیچیان و قرباننژاد، «تعزیه متولی ندارد»، روزنامه? شرق، 16. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. کلاته، «کهنترین سوگواری مذهبی»، روزنامه? تهران امروز، 18. بلوکباشی و شهیدی، پژوهشی در موسیقی و سازهای...، 4. بلوکباشی و شهیدی، پژوهشی در موسیقی و سازهای...، 4. جعفری، اسماعیلزاده و فرشچی، واقعه? کشف حجاب...، 315، 318. همایونی و صباحی، «سرواژه: تعزیه (یا شبیهخوانی)»، دانشنامه جهان اسلام. ربانی، «حضور تاریخی فرهنگ شیعه...»، چشمانداز، 10. ربانی، «حضور تاریخی فرهنگ شیعه...»، چشمانداز، 10. همایونی و صباحی، «سرواژه: تعزیه (یا شبیهخوانی)»، دانشنامه? جهان اسلام، 7. ربانی، «حضور تاریخی فرهنگ شیعه...»، چشمانداز، 11. جستارهای وابسته تعزیه در خوزستان منابع ستایشگر، مهدی. واژهنامه? موسیقی ایران زمین. چاپ دوّم. تهران: انتشارات اطلاعات، 1381. شابک 964-423-305-0. کلاته، محمدامین. «کهنترین سوگواری مذهبی: نمایش «تعزیه» هنر ناب ایرانی است که قدمت دیرینهای دارد» (پیدیاف). روزنامه? تهران امروز، پنجشنبه 10 آذر 1390. کوچکزاده، رضا. فهرست توصیفی شبیهنامههای دورهی قاجار. چاپ نخست. تهران: انتشارات کتابخانهی مجلس شورای اسلامی، 1389. شابک 978-600-5594-98-0. همایونی، صادق و محمود صباحی. دانشنامه? جهان اسلام. تهران: بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1382. شابک 964-447-004-4. شهیدی، عنایتالله و علی بلوکباشی. پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی از آغاز تا آخر دوره? قاجار در تهران. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1380. شابک 964-6269-81-8. بلوکباشی، علی و یحیی شهیدی. پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی در دوره? قاجار. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381. شابک 964-5799-29-5. جعفری، مرتضی، صغری اسماعیلزاده و معصومه فرشچی. واقعه? کشف حجاب: اسناد منتشرنشده از واقعه? کشف حجاب در عصر رضاخان. ویرایش 2. تهران: مؤسسه? پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1373. چینیچیان، تینا و مظفر قرباننژاد. «موافقخوان از تعزیه? حسینی میگوید: تعزیه متولی ندارد». روزنامه? شرق، ش. 1409 (یکشنبه 13 آذر 1390). بایگانیشده از نسخه? اصلی در 14 آذر 1390. ربانی، محمدعلی. «حضور تاریخی فرهنگ شیعه در اندونزی». دوماهنامه? چشمانداز، ش. 3 (خرداد 1376). ابنکثیر، اسماعیل. بدایة و النهایة. الجزء 11. بیروت: مکتبة المعارف، 1375.
کلمات کلیدی: